واکسن 1سالگی یاسین
یاسین جان امروز بردمت بهداشت برای زدن واکسن 1سالگیت . عزیز دلم ،خیلی اضطراب داشتم می ترسیدم در حین زدن واکسن از دردش سست کنی می ترسیدم دست و پا بزنی و واکسن بشکنه توی پاهات ، هنوز بعد از 2 تا بچه از واکسن زدن بچه ها خیلی می ترسم خلاصه وقتی خانم دکتر اومد واکسنت و بزنه اونقدر غرق در بازی با ستایش بودی و توی بغلم وول می خوردی که متوجه خانم دکتر نشدی. وقتی دست و پاهات و گرفتم چنان زور می زدی که از زیر دست های من بیای بیرون که حسابی کار خرابی کردی و بوی نابهنجاری به مشام من و خانم دکتر رسید که شروع کردیم به خندیدن و شما اروم شده بودی و متعجب به من و خانم دکتر نگاه می کردی و در همون حین هم واکسن تزریق شد و شما اصلا درد رو احساس نک...
نویسنده :
مامانی
18:45