سمنو آی سمنو
سلام بچه های گلم
امروز مامان جون سمنو نذر داره مثل هر سال نزدیکای سال نو، فامیلایی که اهل کار کردن هستند میان و همه جمع می شن دور تا دور حیاط و شیره ی گندم ها رو می گیرن ومشغول درست کردن سمنو می شن، خدا قوت ، از ساعت 12 ظهر تا 12 ظهر فردا سمنو روی گاز می مونه و هم می زنن تا شیره گندم تبدیل به سمنو بشه بعد از اتمام کار سمنو،اقوام و آشناها برای نیت کردن میان و دور دیگ سمنو جمع می شه .
توی این سمنو خیلی ها به حاجتشون رسیدن خیلی ها به آرزوهاشون خلاصه واقعا دست مامان جون درد نکنه، ایشالا نذرش قبول باشه .سمنوی مامان جون هم پربرکته و هم حاجت می ده .
منم حاجتم اول داشتن سلامتی برای همه عزیزانم و بعد داشتن یه پسر و یه دختر خوب مثل شما گلهای زندگیم و داشتن زندگی آروم و بی سرو صدا در کنار همسر مهربون و دوست داشتنی و فرزندانم بود و اینکه داشتن خانواده ای مثل پدر و مادرم که همیشه و در همه حال رفیق و دوستارمن بودند و دیگه جز سلامتی از خدا هیچ چیز دیگه ای نمی خوام
من 5 سال پیش یعنی موقعی که ستایش هنوز پا به دنیا نذاشته بود نذر کردم که خدا اول سلامتی بعد یه دختر و یه پسر بهم عطا کنه که این رحمت خدا شامل من شد و امسال ستایش و یاسین کنارم و با دستان کوچکشان با کمک مامانی مشغول هم زدن سمنو هستند.
ستایش هم توی هم زدن کمک می کنه و آرزو می کنه که خدا هر چی عروسک توی دنیا هست بهش بده الاهی امین .
ستایش حالا دیگه خیلی راحت تر از سال های قبل معنی واژه هار و می فهمه و خیلی دوست داره که سفره هفتسین امسال و خودش بچینه ماشالله به این دختر خوب مامان و بابا