مریضی نی نی گولوها
سلام به پروانه های زندگیم
وای از دست آب و هوای اینجا نه خوبیش معلومه نه بدیش سه روز اسمون ابری اما خبری از بارون نیست یا گردو خاک یا گرمه یا شرجی آدم نمی دونه کجا فرار کنه از ترس بدی هوا نه می شه بیرون رفت نه می تونی بچه ها رو توی خونه نگه داری بچه ها مدام مریض می شن وقتی که خوب می شن دوباره تا توی یه جمعی می رن که یه سرماخورده هست دوباره روز از نو و روزی از نو دوباره مریض داری و قرص و دوا و دکتر از فصل پاییز و زمستون خیلی بدم میاد لااقل تابستون با اون گرماشو می تونم تحمل کنم اما سرماخوردگی تو فصل پاییز و نه چه کنم دیگه باید یا بسازیم یا خیلی ناراحتی بار و زنبیلت و جمع کن و دل به دریا بزن و از این شهر بری که خیلی سخته توی شهر غریب زندگی کردن حالا بعد از 2 هفته سرماخوردگی شدید و امپول یاسین بهتر شده حالا ستایش مریض افتاده هر چی می خوره میاره بالا بچم شکمش چسبیده به کمرش مدام خوابه دکتر که بردمش یه آمپول زدش و یه قطره داد ولی انگار فایده نداره دوباره می خوام ببرمش دکتر .
یاسین توی ماشین باباجی اینا
نی نی های گلم انشاالله که هیچوقت کسل و ناخوش نبینمتون من و بابا همیشه براتون آرزوی سلامتی داریم به امید بهبودی میسپرمتون به خدا تا نوشتهای دیگر